دورامین

دورامین

دورامین

دورامین

درمان بواسیر با طب سنتی

چهارشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۴۶ ب.ظ

درمان بواسیر با طب سنتی

 درمان بواسیر با طب سنتی ،درمان بواسیر با طب سنتی دکتر روازاده،درمان بواسیر با طب سنتی اسلامی،درمان قطعی بواسیر با طب سنتی،درمان بواسیر داخلی با طب سنتی،درمان بواسیر خارجی با طب سنتی،درمان خونریزی بواسیر با طب سنتی،درمان بواسیر خونی با طب سنتی،درمان بواسیر بادی با طب سنتی،درمان بواسیر شدید با طب سنتی،درمان خانگی بواسیر با طب سنتی،درمان هموروئید خارجی با طب سنتی

درمان بواسیر ، درمان بواسیر با طب سنتی ، درمان بواسیر در طب سنتی ، درمان سنتی بواسیر

 

معرفی بیماری بواسیر

بواسیر یا هموروئید ممکن‌ است در مجرای‌ مقعدی‌ (بواسیر داخلی‌) یا در مدخل‌ مقعد (بواسیر خارجی‌) واقع‌ شده‌ باشد. بواسیر ممکن‌ است‌ سال‌ها وجود داشته‌ باشد اما تنها با وقوع‌ خونریزی‌ بدان‌ پی‌ برده‌ شود.از علایم بیماری بواسیر این است که امکان‌ دارد خون‌ قرمز روشن به‌ صورت‌ رگه‌هایی‌ در اجابت‌ مزاج‌ دیده‌ شود یا به‌ دنبال‌ اجابت‌ مزاج‌، خون‌ به‌ مقدار کم‌ و به‌ مدت‌کوتاهی‌ چکه‌ کند.– درد، خارش‌ یا ترشح‌ مخاطی‌ پس‌ از اجابت‌ مزاج‌ از علایم بواسیر هستند.– وجود یک‌ برجستگی‌ در مقعد و – احساس‌ این‌ که‌ پس‌ از اجابت‌ مزاج‌، راست‌ روده‌ به‌طور کامل‌ تخلیه‌ نشده‌ باشد (این‌ حالت‌ تنها در مورد بواسیر بزرگ‌ دیده‌ می‌شود) از دیگر علایم بواسیر هستند.– دیگر علایم بواسیر شامل التهاب‌ و تورم‌ می شوند.چند علت بوجود آمدن بواسیر عبارتند از یبوست مزمن، اسهال مزمن، زور زدن موقع اجابت مزاج، نشستن طولانى مدت در توالت، افزایش سن، عوامل ارثى، حاملگى، تحرک کم، مصرف غذاهاى کم فیبر، عدم استفاده از میوه جات و سبزیجات، مصرف الکل

درمان بواسیر

جهت درمان یبوست موارد زیر توصیه می شود:روغن مالی شکم ، پهلو و مثانه با روغن زیتون هر شب قبل از خواب انجام شود.صبح ناشتا یک قاشق غذاخوری خاکشیر در یک لیوان آب جوش با نبات میل شود.روزانه ۳ قاشق روغن زیتون خالص ( با چند قطره لیموترش ) مصرف شود.مایعات بین غذا و بلافاصله بعد از غذا مصرف نشود.دو ساعت بعد از صبحانه و عصر نیم لیوان از دم کرده مغز فلوس همراه با گل سرخ میل شود.باید از خوردن سرخ کردنی، کباب، گوشت های غلیظ، گوشت گوساله و گاو، شیر و آنچه وابسته به شیر است، سیر، ادویه جات، سوسیس و کالباس، انواع ساندویج ها، شیرینی جات قنادی نانی که با جوش شیرین پخته شده باشد، آب یخ، نوشابه و هر چیزی که باعث یبوست و سفتی مدفوع شود پرهیز کنند.غذاها باید ملین و نرم کننده باشند.

درمان بواسیر با طب سنتی

یکی دو قاشق بابونه و یکی دو قاشق سرگل بومادران را با یک لیتر آب سرد مخلوط سپس به مدت یک دقیقه بجوشانید و به مدت یک ساعت دم کنید. سپس آن را صاف کرده، در آن بنشینید. روزی دو مرتبه تا بهبودی این عمل را تکرار کنید.روزانه دوقاشق غذاخوری خاکشیر را در یک لیوان آب ریخته و به مدت 15 دقیقه اجازه دهید بماند سپس کمی عسل اضافه کرده و ناشتا میل کنید و تا ۴۵ دقیقه بعد چیزی نخورید . در صورت شدت یبوست می توانید دو ساعت بعد از ناهار و شام این وعده را تکرار کنید.پماد کوهان شتر که یکی دیگر از قدیمی ترین و بهترین ها برای درمان هموروئید یا بواسیر خارجی و داخلی است که از ترکیب کوهان شتر و تره تهیه شده و به صورت شیاف استفاده می شود و تنها یک مشابه شیمیایی دارد و آن هم پماد آنتی هموروئید است.

درمان بواسیر با طب سنتی

وغن چریش یک روغن سرشار از ترکیبات طبیعی مفید است که شما می توانید در خانه برای درمان همورئید از آن استفاده کنید. در ابتدا مقعد را با آن تمیز کنید. برای هر مرتبه انجام این کار، دو قطره از این روغن کافی خواهد بود. این روغن قادر به کاهش التهاب عروق درگیر در هموروئید خواهد بود. به عنوان یک راهکار کمکی، این روغن همچنین در کاهش درد و ناراحتی هموروئید موثر خواهد بود. روزی یک مرتبه از این روغن استفاده کنید، تا زمانی که هموروئید به طور کامل درمان شود.

درمان بواسیر در طب سنتی با آلوئورا

یکی از بهترین مواد طبیعی برای درمان بواسیر آلوئه ورا می باشد. خواص ضد التهابی و درمانی آلوئه ورا به کاهش تحریک و سوزش هموروئید کمک می کند. آلوئه ورا می تواند برای درمان هر دو نوع هموروئید داخلی و خارجی کارساز باشد. برای درمان هموروئید خارجی مقدار کمی ژل آلوئه ورا را به مقعدتان مالیده و به آرامی ماساژ دهید. این درمان ساده درد و سوزش مقعد را تسکین می دهد. برای درمان خارجی بواسیر، برگ آلوئه ورا را به صورت نواری برش داده و قسمت های خار مانند آن را ببرید. سپس این قطعات برش داده شده را منجمد نمایید. نوارهای آلوئه ورای سرد و منجمد شده را برای درمان هموروئیدهای دردناک استفاده نمایید تا درد، سوزش و خارش شما برطرف گردد.  

درمان بواسیر با طب سنتی

نارون کوهی محصولی مقرون به صرفه و با قیمت مناسب است که در هر داروخانه ای پیدا می شود. این محصول دارویی قابض و جمع کننده است. این دارو اثر قابل توجهی در کاهش ورم و التهاب هموروئید دارد. این محصول معمولا به شکل پدهای مرطوب در داروخانه ها وجود دارد که بیمار آنها را برای دو تا سه دقیقه روی مقعد قرار می دهد. لازم است این کار بعد از هر مرتبه استحمام انجام شود و تا درمان کامل هموروئید، ادامه یابد. غیر از پد مرطوب، شکل قطره و نیز پنبه مرطوب این دارو نیز وجود دارد.  

درمان بواسیر با طب سنتی

آبلیمو حاوی مواد مغذی متنوعی می باشد که با تقویت مویرگ ها و دیواره رگ های خونی می تواند منجر به بهبودی هموروئید شود. یک تکه پنبه را به آبلیموی تازه آغشته نموده بر روی مقعد خود قرار دهید. در ابتدا مقداری احساس درد و سوزش وجود دارد اما خیلی زود درد شما برطرف خواهد شد.راه دیگر اینست که نیمی از لیمو را در داخل یک فنجان شیر داغ ریخته و آن را بنوشید. این کار را هر 3 ساعت یکبار انجام دهید تا به نتیجه دلخواه برسید. همچنین می توانید آبلیمو، آب زنجبیل، آب نعناع و عسل (هر کدام نصف قاشق چایخوری) را با هم ترکیب نموده و روزی یکبار از آن بنوشید.  

درمان سنتی بواسیر با روغن زیتون

روغن زیتون دارای خواص آنتی اکسیدانی و ضدالتهابی بوده و بیشتر برای درمان هموروئید خارجی مورد استفاده قرار می گیرد. این روغن خاصیت ارتجاعی رگ های خونی را افزایش داده و و بدین ترتیب به کاهش التهاب و کوچک کردن اندازه رگ های خونی متورم در مجرای مقعد کمک خواهد کرد. روزانه یک قاشق غذاخوری زیتون مصرف نمایید. روغن زیتون به کاهش التهاب کمک نموده و چربی های غیراشباع آن عملکرد سیستم دفع مدفوع را بهبود می بخشد. آب مقداری برگ آلو را گرفته و آن را به روغن زیتون اضافه کنید. این ترکیب را برای درمان هموروئیدتان استفاده نمایید. این ترکیب درد و تورم را شما بهبود خواهد بخشید. 

بیشتر بخوانید : بواسیر ساچمه ای ♥ بواسیر و خونریزی ♥ بواسیر در طب سنتی ♥ بواسیر چیستبواسیر

  • سنگچول عزیزی

روغن بابونه برای پوست

چهارشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۷، ۱۱:۱۵ ق.ظ

روغن بابونه برای پوست

بابونه ,بابونه شیرازی,بابونه خشک,بابونه خواص,بابونه به انگلیسی,بابونه و فشار خون,بابونه در بارداری,بابونه گاوی,بابونه برای مو,بابونه برای پوست,خواص بابونه و چای

بابونه , بابونه شیرازی , بابونه خشک , بابونه خواص

توضیحاتی در مورد بابونه

خواص بابونه در بسیاری فرهنگهای سراسر دنیا شناخته شده است و از این گیاه مفید استفاده های خوبی می‌شود. گل های خشک شده بابونه که به عنوان یکی از قدیمی‌ترین و همه‌کاره‌ترین داروهای گیاهی شناخته شده‌ برای انسان به شمار می‌رود، به دلیل دارا بودن سطح بالایی از آنتی‌اکسیدان‌های ضد بیماری نظیر ترپنوئید و فلاونوئید، دارای تاثیرات فراوان و گسترده‌ای بر سلامت انسان است. بابونه نامی عمومی است که برای انواع مختلفی از گیاهان هم‌خانواده با مینای چمنی (از تیرهٔ کاسنیان) به کار می‌رود. دو گونه از این گیاهان، شامل بابونه آلمانی، به صورت دم‌شده به کار می‌روند و برایشان خواص دارویی قائل شده‌اند. در این مطلب از سایت جسارت در مورد بابونه صحبت میکنیم امیدواریم مورد توجه قرار بگیرد.

انواع بابونه

دو گونهٔ اصلی بابونه که به صورت دم‌کرده استفاده می‌شوند و برایشان خواص دارویی در نظر گرفته می‌شود عبارتند از بابونه آلمانی و بابونه رومی. گونه‌های دیگری از گیاهان هم نام بابونه بر خود دارند (نظیر بابونه بهاری و بابونه زرد) اما معمولاً به صورت دم‌کرده به کار نمی‌روند و خواص دارویی برایشان ذکر نشده‌است.

خواص گیاه بابونه

این گیاه در موارد زیر می تواند مفید واقع شود: مبارزه با اضطراب و افسردگی جلوگیری از آلرژی ضد التهاب درمان اسپاسم عضلانی درمان اختلالات قاعدگی درمان بی خوابی درمان اختلالات پوستی بهبود زخم ها بهبود عملکرد سیستم گوارش کاهش دردهای روماتیسمی

بابونه آلمانی چیست

بابونه آلمانی (نام علمی: Matricaria chamomilla)، گیاهی است یک‌ساله، معطر و به ارتفاع ۲۰ تا ۴۰ سانتیمتر که به صورت خودرو در مزارع و کنار جاده‌ها می‌روید. ساقه آن دارای انشعاباتی است و برگ‌های آن بریدگی‌های باریک و دراز با ظاهر برگچه‌مانند دارد. بخش مورد استفادهٔ این گیاه، کاپیتول‌های (مرکز گل گیاه) آن است که در فاصله ماه‌های اردیبهشت تا مهر ماه، آن را از ساقه جدا می‌کنند.

تاریخچه بابونه

نام لاتین بابونه camomille از کلمات یونانی khamai و malon به معنی گل‌های کوچک با بوی سیب گرفته شده‌است. درمیان انواع گوناگون بابونه نوع بابونه رومی شهرت بیشتری دارد. نام علمی این گیاه Chamaemelum nobile است. بابونه گیاهی است دائمی و کوچک، به ارتفاع تقریباً ۳۰ سانتیمتر، دارای بویی معطر که در چمن زارها و زمین‌های شنی می‌روید. ساقه آن به رنگ سبز مایل به سفید، برگ‌های آن کوچک متناوب و دارای بریدگی‌های باریک، نامنظم و پوشیده از کرک است. گل‌های آن مجتمع در یک طبق که به‌طور منفرد در انتهای ساقه گل دهنده در تابستان ظاهر می‌شود. در هر طبق، گل‌های سفید در اطراف و گل‌های زرد در قسمت وسط قرار دارند.

کاپیتول‌های بابونه

کاپیتول‌های این گیاه دارای اسانس هستند. این اسانس در حالت تازه دارای رنگ آبی تیره‌است که مربوط به وجود ماده‌ای به نام آزولن می‌باشد و تدریجاً با تأثیر هوا و نور رنگ آن سبز و قهوه‌ای می‌شود. این اسانس دارای سزکوئی ترپنهای b و g و همچنین ماتریکارین (Matricarine) می‌باشد.

موارد مصرف بابونه

استفاده از بابونه در زیبایی به اندازه قدمت به‌کارگیری آن در عطاریها سابقه دارد. خواص آن به خصوص برای پوستهای شکننده و حساس در مقابل تغییرات جوی مفید است. امروزه در صنعت لوازم آرایش آن را به تنهایی یا همراه با گیاهان دیگری از قبیل اکلیل کوهی، خلنگ و بنفشه به کار می‌گیرند. دم کرده ساده بابونه در استعمال خارجی روی پوست صورت برای حفاظت از پوست بهترین تأثیرها را دارد. شامپوی همراه با بابونه اندکی رنگ مو را روشن می‌گرداند. بابونه در کنار زیزفون و نعناع در برخی از کشورها بیشترین مصرف را در صنعت داروسازی دارد.

محل رویش بابونه

بابونه از گیاهان بومی منطقه مدیترانه بوده ولی منشأ آن را در آسیای صغیر گزارش کرده‌اند. این گیاه امروزه پراکندگی وسیعی در اروپا، آسیای غربی، آفریقای شمالی آمریکای شمالی و جنوبی و استرالیا پیدا کرده‌است. در ایران نیز گونه‌های مختلف جنس ماتریکاریکا در نقاط مختلف کشور رشد می‌کنند. (گیاهان دارویی معطر- منبع گیاهان دارویی، پژوهشکده جهاد دانشگاهی).. این گیاه در آذربایجان، لرستان، فارس قیروکارزین غربی اندیمشک) و خوزستان (دزفول،ایذه، هفت گل، شوشتر، رامهرمز و بهبهان) اطراف تهران و دماوند و همچنین در جنگل فندقلو ویلکیج نمینو همچنین در مناطق وسیعی از چمنزارهای استان چهارمحال و بختیاری در [میزدج و کوهرنگ و سایر نقاط] می‌روید. بعضی از گونه‌های دیگر بابونه در نواحی مختلف اروپا می‌روید.

خواص روغن بابونه

آنتی‌اکسیدان‌های حیاتی موجود در بابونه در روغن‌های قدرتمند این گیاه یافت می‌شوند، و به عنوان دلیل عمده‌ای برای خواص درمانی طبیعی این گیاه دارویی به شمار می‌روند. بابونه به عنوان داروی جایگزین موثری که تقریبا عاری از تاثیرات جانبی منفیِ شناخته شده‌ای است، نزدیک به ۵،۰۰۰ سال به صورت دمنوش معمولی، عصاره‌ی گیاهی، و به شکل مواد آرایشی جهت ایجاد آرامش، سرزندگی، جوان‌سازی، و طول عمر به کار رفته است.گیاه بابونه جزء گیاهان بومی غرب اروپا و شمال آفریقا است، ولی این روزها در سراسر جهان، در نواحی معتدل مختلفی رشد می‌کند. امروزه، صادرکننده‌های عمده‌ی بابونه عبارت هستند از بلژیک، فرانسه، بریتانیا، ایتالیا، لهستان، و آلمان. بابونه‌ی آلمانی که به صورت گسترده‌ای برای کاربردهای پزشک در دسترس است، از لحاظ زیست‌شناختی با انواع بابونه‌ی رومی و انگلیسی تفاوت دارد. فواید موجود در همه‌ی انواع بابونهْ مشابه‌ی یکدیگر است، ولی طعم انواع مختلف بابونه اندکی با هم تفاوت دارد. طبق سوابق تاریخی، خواص بابونه دست‌کم از ۲،۰۰۰ سال پیش شناسایی شده‌اند، و برای مقاصد دارویی و آرایشی کاربرد دارند. آلمانی‌ها دست‌کم از سده‌ی اول میلادی از بابونه جهت درمان مشکلات گوارشی استفاده می‌کردند؛ طبق شواهد تاریخی، مصریان باستان این گیاه را پرستش می‌کردند و به خاطر خواص درمانگری این گیاه، جشنواره‌هایی را برگزار می‌کردند. گفته می‌شود زنان نجیب‌زاده‌ی مصری گل‌های بابونه را خرد می‌کردند و به پوست‌شان می‌مالیدند تا جوانی و درخشندگی پوست‌شان را حفظ کنند و به طور طبیعی نشانه‌های پیری را به تعویق بیندازند.

همه چیز درباره بابونه

بابونه نخستین بار حدود قرن شانزدهم در سطوح وسیع پرورش داده شد. برخی منابع تاریخی نشان می‌دهند رومی‌ها نخستین قومی بودند که بابونه را در سطح وسیع کشت دادند، ولی سایر منابع تاریخی این مسئله را به گیاه‌شناسان بریتانیایی نسبت می‌دهند. رومی‌ها از بابونه جهت طعم دادن به نوشیدنی‌ها و افزودن به بخورها، و هم‌چنین به عنوان یک گیاه دارویی جهت مبارزه با بیماری و افزایش طول عمر استفاده می‌کردند. ویژگی‌های درمانگری بابونه در سراسر اروپا گسترش یافت، و در نهایت گیاه بابونه از طریق بریتانیا به آمریکای شمالی نیز راه پیدا کرد. پزشکان در سراسر اروپا و شهرهای اولیه‌ی آمریکا بابونه را در سبد دارویی‌شان قرار می‌دادند، زیرا این گیاه دارویی می‌تواند درد، التهاب، آلرژی (حساسیت)، و مشکلات گوارشی را به طور کامل و طبیعی، و بدون عوارض جانبی معالجه کند. هم‌چنین، برخی آدم‌ها از بابونه به عنوان خوشبو کننده‌، شامپو، و عطر طبیعی استفاده می‌کردند.

بابونه و افسردگی

طبق نتایج پژوهشی در مجله‌ی درمان‌های جایگزین در بهداشت و پزشکی و فارماکوگنوزی، بابونه، چه به صورت دمنوش یا تنتور، و چه به شکل روغن گیاهی، یکی از بهترین داروهای گیاهی برای مبارزه علیه استرس و افزایش میزان آرامش بدن به شمار می‌رود. غالبا توصیه می‌شود برای درمان طبیعی اضطراب و افسردگی‌های عمومی، بخار روغن طبیعی بابونه را استنشاق کنید؛ به همین خاطر هم روغن بابونه به عنوان ماده‌ی محبوبی برای ساخت شمع‌ها، محصولات رایحه درمانی، و حمام درمانی به شمار می‌رود.

عصاره بابونه

از عصاره‌ی بابونه نیز غالبا به عنوان یک داروی آرام‌بخش ملایم جهت آرام کردن اعصاب و کاهش اضطراب استفاده می‌شود، زیرا بخارات آن مستقیما به بخش بویایی مغز می‌روند، تنش را آرام می‌کنند و واکنش بدن را به استرس کاهش می‌دهند. به همین دلیل، متخصصان از بابونه جهت تسکین موثر علائم اضطراب و استرس مزمن نظیر هیستری، کابوس، بی‌خوابی، و مشکلات گوناگون گوارشی استفاده می‌کنند. رایحه‌ی بابونه مستقیما به مغز می‌رسد، و به عنوان یک محرک هیجانی عمل می‌کند. دستگاه عصبی احساسی یا لیمبیک این محرک حسی را ارزیابی می‌کند، و آن را به صورت لذت، درد، خطر، یا امنیت ثبت می‌کند؛ سپس باعث هدایت واکنش هیجانی‌مان می‌شود؛ مثلا احساس ترس، خشم، و مجذوبیت. بدن‌مان در واکنش به برخی رایحه‌های خاص باعث ایجاد هیجان‌های اساسی و تعادل هورمونی‌ می‌شود. رایحه‌ها مسیر مستقیمی به سمت حافظه و هیجان‌های‌مان طی می‌کنند. عطرها، مانند عطر بابونه، باعث تسکین درد می‌شوند و به طور کلی، بر شخصیت و رفتارمان تاثیر می‌گذارند. پژوهش‌ها ثابت کرده‌اند استفاده از روغن‌های معطر یکی از سریع‌ترین راه‌ها برای رسیدن به نتایج روانی دلخواه‌مان است.

درمان اختلالات گوارشی با بابونه

بابونه که به عنوان ملین گوارشی قدرتمندی شناخته می‌شود، می‌تواند برای درمان اختلالات گوارشی گوناگونی از جمله نفخ، علائم رفلاکس اسید، سو هاضمه، اسهال، بی اشتهایی، بیماری سفر، حالت تهوع، و استفراغ به کار رود. عصاره‌ی بابونه می‌تواند به کوتاه شدن دوره‌ی ابتلا به اسهال و کولیک در کودکان، و هم‌چنین تسکین علائم مربوط به این وضعیت نظیر درد و اضطراب کمک کند. به علاوه، روغن بابونه حاوی ترکیبات آنودین است که باعث کاهش اسپاسم، گرفتگی، یبوست، و سایر دردهای معده می‌شود. بسیاری از خواص بابونه ناشی از تاثیرات آرامش‌بخش طبیعی آن هستند. از آن‌جا که مغز و دستگاه گوارش از طریق عصب واگ مستقیما با یکدیگر در ارتباط هستند،‌ هر قدر ذهن آرام‌تر باشد، بیماری‌های گوارشی نظیر سندرم نشتی روده راحت‌تر درمان می‌شوند؛ از این رو، می‌توان نتیجه گرفت علائم وضعیت‌های مزمنی نظیر سندرم نشتی روده، سندرم روده‌ی تحریک پذیر، و سایر مشکلات مربوط به معده از این طریق کاهش می‌یابند. خواص بابونه نظیر اثر آرام‌بخشی‌اش باعث شده‌اند این گیاه دارویی به گزینه‌ای عالی برای زنان باردار تبدیل شود که برای آرامش مجاری گوارشی و درمان طبیعی حالت تهوع‌شان از آن استفاده کنند.

بابونه و مبارزه با سرطان

به تازگی، مطالعات متعددی درباره‌ی فعالیت‌های ضد سرطانی بابونه به عمل آمده‌اند. شواهد نشان می‌دهند بابونه در توقف رشد تومورهای سرطانی تاثیر مثبتی دارد و به عنوان درمان طبیعی سرطان عمل می‌کند. گفته می‌شود خاصیت مهار سلول‌های سرطانی در بابونه به خاطر وجود آنتی‌اکسیدانی به نام آپیجنین است؛ این آنتی‌اکسیدان‌ها اجزای زیست‌فعالی (بیواکتیو) هستند که ظاهرا به مبارزه علیه سرطان‌های پوست، پروستات، پستان، و تخمدان کمک می‌کنند. طبق نتایج مطالعه‌ای که به تازگی در مجله‌ی فدراسیون انجمن‌های آمریکایی برای زیست شناسی تجربی منتشر شد، به نظر می‌رسد عصاره‌های بابونه تاثیر اندکی بر مهار رشد سلول‌های طبیعی و سالم بدن دارند، ولی در عین حال، به طور قابل توجهی می‌توانند سلول‌های سرطانی را در انسان کاهش دهند؛ به ویژه سلول‌های سرکش آندروژن که غالبا باعث ایجاد سرطان پروستات می‌شوند.

سلامت پوست با بابونه

آیا از آکنه، خشکی، ناراحتی، چین و چروک، و قرمزی پوست رنج می‌برید؟ روغن بابونه را با لوسیون‌تان ترکیب کنید. بابونه به دلیل دارا بودن خواص ضد باکتری و ضد التهابی باعث بهبود سلامتی و نرمی پوست و تسکین ناراحتی‌های پوستی می‌شود. فلاونوئیدها و روغن‌های طبیعی موجود در بابونه به زیر سطح پوست، لایه‌های عمیق‌تر پوست، نفوذ می‌کنند و به حفظ جوانی، زیبایی، و سپر دفاعی آن کمک می‌کنند. بابونه به عنوان یک داروی باستانی، قرن‌ها است به عنوان راه درمانی برای التیام زخم‌ها، جراحات، اگزما، نقرس، ناراحتی‌های پوستی، کبودی‌ها، سوختگی‌ها و آفت دهان استفاده می‌شود.امروزه می‌دانیم، فواید و کاربردهای بابونه به کاربردهای گذشته‌ی آن محدود نمی‌شوند – بابونه برای خلاصی از شر نشانه‌های افزایش سن نظیر لکه‌های سیاه و خطوط ظریف روی پوست، کاهش طبیعی شوره، درمان سریع آبله مرغان، و از بین بردن جای زخم‌ها نیز کاربرد دارد. به علاوه، بابونه درمان طبیعی بسیار عالی برای بثورات ناشی از بستن پوشک به شمار می‌رود، و حتی می‌تواند برای مبارزه علیه عفونت‌ها و گل مژه‌های اطراف چشم‌ها نیز کاربرد داشته باشد.

سلامت قلب با بابونه

به تازگی، دانشمندان به ارتباط میان بابونه و حفظ سلامت دستگاه قلبی و عروقی پی برده‌اند. بابونه‌ی موجود در ترکیبات مواد غذایی، به دلیل وجود سطح بالای فلاونوئید، می‌تواند باعث کاهش خطر مرگ ناشی از ابتلا به بیماری سرخرگ کرونری در مردان سالمند شود. طی مطالعه‌ای که نتایج آن در مجله‌ی لنست به چاپ رسید، مصرف فلاونوئید میان ۸۰۵ مردِ ۶۵ الی ۸۴ ساله ارزیابی شد؛ دانشمندان در این مطالعه دریافتند مصرف بالاتر فلاونوئید از مواد غذایی و گیاهان دارویی به طور قابل توجهی با مرگ و میر ناشی از بیماری سرخرگ کرونری رابطه‌ی معکوس دارد.

هشدار در مورد مصرف بابونه

۱. چنان‌چه قصد استفاده از روغن طبیعی بابونه را دارید، باید به خاطر بسپارید که این روغن فقط برای مصرف موضعی روی پوست تولید می‌شود و مصرف خوراکی ندارد. پیش از استفاده‌ی کامل از این روغن، کمی از آن را روی بخش کوچکی از پوست‌تان بمالید و ببینید آیا بدن‌تان به روغن‌های گیاهی واکنش منفی نشان می‌دهد یا خیر. ۲. افراد مبتلا به علائم حساسیت فصلی، نظیر حساسیت به آمبروسیا (کهنه‌واش) و هم‌خانواده‌های‌اش، نباید از روغن بابونه استفاده کنند، زیرا ممکن است باعث ایجاد واکنش‌های حساسیتی (آلرژیک) شود. چنان‌چه مکررا به التهاب مخاط بینی آلرژیک، کهیر یا درماتیت (التهاب پوست) مبتلا می‌شوید، بهتر است از محصولات بابونه دوری کنید، یا دست‌کم پیش از مصرف با یک پزشک مشورت کنید. ۳. نکته‌ی دیگری که باید درباره‌ی محصولات بابونه به خاطر بسپارید، این است که گفته می‌شود این محصولات به طور خفیفی باعث تحریک رحم می‌شوند، از این رو، چنان‌چه باردار هستید، پیش از مصرف خوراکی عصاره‌های بابونه با یک متخصص مشورت کنید (دمنوش بابونه‌ی ضعیف مشکل خاصی ایجاد نخواهد کرد).

بیشتر بخوانید : روغن شاهدانه ♥ اسپند ♥ بادیان ♥ کالاندولاسرخالو

شعر در مورد کبریت

کندر و دیابت

سیاه دانه و دیابت

سیاه دانه در شیردهی

یبوست و خونریزی مقعدی

بابونه شیرازی گیاه

طب سنتی سرفه های شدید

بی اشتهایی ناگهانی در کودکان

دلیل ریزش مو بعد از کاشت

خواص دانه انار خشک شده

شعر در مورد کفش

شعر در مورد طاقت

شعر در مورد غول

شعر در مورد سبزه

شعر در مورد کباب

بابونه شیرازی چیست

درمان گیاهی سرفه شدید در کودکان

علت بی اشتهایی ناگهانی کودکان

زمان ریزش مو بعد از کاشت

دانه انار فریز شده

شعر در مورد تلاوت قرآن

شعر در مورد تکاب

شعر در مورد خلقت انسان

شعر در مورد دل شکستن

شعر در مورد دگرگونی

بابونه برای مو سر

درمان گیاهی سرفه شدید

دلایل بی اشتهایی کودکان زیر یک سال

درد قوزک پای چپ

چگونه دانه انار را خشک کنیم

شعر در مورد رز

شعر در مورد زادروز

شعر در مورد خساست

شعر در مورد دعای توسل

شعر در مورد قرار

خاصیت بابونه شیرازی

درمان گیاهی سرفه شدید کودکان

علت بی اشتهایی کودک زیر یکسال

درد قوزک پا ناشی از چیست

طرز تهیه دانه انار خشک


  • سنگچول عزیزی

اشعار محمدرضا آقاسی

دوشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۴۲ ق.ظ

اشعار محمدرضا آقاسی

اشعار محمدرضا آقاسی ،شعر محمدرضا آقاسی،اشعار مرحوم محمدرضا آقاسی،اشعار حاج محمدرضا آقاسی،متن اشعار محمد رضا آقاسی،کتاب اشعار محمدرضا آقاسی،اشعار زیبای محمد رضا آقاسی،مجموعه اشعار محمدرضا آقاسی،اشعار صوتی محمد رضا آقاسی،شعر محمدرضا آغاسی،شعر های محمد رضا آقاسی،دانلود شعر محمدرضا آقاسی،متن شعر محمدرضا آقاسی،شعر خوانی محمد رضا آقاسی،دیوان شعر محمد رضا آقاسی،کتاب شعر محمد رضا آقاسی،شعر زنده یاد محمدرضا آقاسی،اشعار مرحوم محمدرضا آغاسی،مجموعه اشعار مرحوم محمدرضا آقاسی

اشعار محمدرضا آقاسی

در این مطلب از سایت جسارت بهترین اشعار محمدرضا آقاسی را در بخش اس ام اس شعر برای شما تهیه کرده ایم .امیدواریم مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد

ساقی امشب باده از بالا بریز

باده از خم خانه مولا بریز

باده ای بی رنگ و آتشگون بده

زانکه دوشم داده ای افزون بده

ای انیس خلوت شبهای من

می چکد نام تو از لبهای من

محو کن در باده ات جام مرا

کربلایی کن سرانجام مرا

یا علی، درویش و صوفی نیستم

فاش می گویم که کوفی نیستم

موجها را می شناسی مو به مو

شرحی از زلف پریشانت بگو

باز کن دیباچه توحید را

تا بجوید ذره ای خورشید را

یا علی بار دگر اعجاز کن

مشتهای کوفیان را باز کن

باز کن چشمان نازآلوده را

بنگر این چشم نیاز آلوده را

شاهد اقبال در آغوش کیست؟

کیسه نان و رطب بر دوش کیست؟

کیست آن کس کز علی یادی کند؟

بر یتیمان من امدادی کند؟

دست گیرد کودکان درد را

گرم سازد خانه های سرد را

شد زمین لبریز مسکین و یتیم

ما گرفتار کدامین هیأتیم

با یتیمان چاره “لاتقهر” بود

پاسخ سائل “ولا تنهر” بود

دست بردار از تکبر وز خطا

شیعه یعنی جود و احسان و عطا

یا علی، امروز تنها مانده ایم

در هجوم اهرمن ها مانده ایم

یا علی، شام غریبان را ببین

مردم سر در گریبان را ببین

گردش گردونه را بر هم بزن

زخمهای کهنه را مرهم بزن

حیدرا یک جلوه محتاج توأم

دار برپا کن که حلاج توأم

جلوه ای کن تا که موسایی کنم

یا به رقص آیم مسیحایی کنم

یک دو گام از خویشتن بیرون زنم

گام دیگر بر سر گردون زنم

گام بردارم، ولی با یاد تو

سر نهم بر دامن اولاد تو

شیعه یعنی شرح منظوم طلب

از حجاز و کوفه تا شام و حلب

شیعه یعنی یک بیابان بی کسی

غربت صد ساله بی دلواپسی

شیعه یعنی صد بیابان جستجو

برای دیدن مطلب اصلی اینجا کلیک نمایید.

 

 

  • سنگچول عزیزی

اشعار محمد بم

دوشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۴۲ ق.ظ

اشعار محمد بم

اشعار محمد بم ،اشعار مدح محمد،اشعار مدح النبی محمد،اشعار مدح حضرت محمد،اشعار مدح الرسول محمد،اشعار مدح للنبی محمد،اشعار فی مدح محمد،اشعار فی مدح الرسول محمد،اشعار مدح محمد سهرابی،اشعار مدح امام حسین محمد سهرابی،اشعار مدح امام محمد باقر

اشعار محمد بم

در این مطلب از سایت جسارت بهترین اشعار محمد بم را در بخش اس ام اس شعر برای شما تهیه کرده ایم .امیدواریم مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد

مردی درون آینه سیگار می کشد

دردی که از لوای محمد عظیمتر

با حلقه های دود به معراج می رود

از یک مسیر بازتر و مستقیمتر

اشعار محمد بم

مردی درون آینه اصلاح می کند

ریشی که از تمامی قرآن حجیمتر!

دارد به زعم خود به ملاقات می رود

با یک خدای بهتر و لابد کریمتر!

اشعار مدح محمد

مردی درون آینه مصلوب می شود

گویا که از عذاب خدا هم الیمتر

هر چند که هوای جهنم شده کمی

از تندباد داغ طبس هم نسیمتر!

اشعار زیبای محمد بم

مردی درون آینه در می کند زبان!

که از زبان فاخر حافظ فخیمتر!

بعدش تمام درد تو را زار می زند

تا من … و شعر و کل جهان می شویم تر…

شعر محمد بم

“کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود” 1

[وجود واژه ی گنگی ست بین بود و نبود.]

صحیح! در چمن آمد گل از فلان و فلان

و بعد سمبل زن شد برای شعر جهان!

زنی که عشق برایش دلیل را می جست

زنی که در ته دنیاش استکان می شست

و ریخت داخل سوراخ اشکهایش را

یواش… تا که مبادا کسی صدایش را

دلش برای کسی پای میز لک زده بود

دو تکه نان در طول اثر کپک زده بود

شعر زیبای محمد بم

هوای داغ که مثل همیشه خاکی بود

که آسمان از یک فصل سرد حاکی بود

و مرد! مرد که یک بره را چرا می برد

زنیـ/ ـکه در وسط پارکها چمن می خورد

نمانده چیز زیادی به وقت سلاخی

نمانده راه فراری به هیچ سوراخی

و او به رنگ چمن زار سبز می گردد

تمام هیکلش از ترس نبض می گردد

و مرد با نخ سیگار نی لبک می زد

دو دانه مغز درون اثر کپک می زد

شعر عاشقانه محمد بم

صدای ناله و تصویرهای مخدوشی

برای تولید صحنه ی هم آغوشی

درون کادر به قدر لزوم غم دارد

و ضمن اینکه بدانیم مرد هم دارد

که ریخت داخل سوراخ آب گرمی که…

برای خلق اثر در فضای تاریـ / ـکِ …

[درست است که این بیت توی بستر بود

ولی حقیقت از این نیز مبتذلتر بود!]

اشعار عاشقانه محمد بم

“کنون که می دمد از بوستان نسیمی خاص!” 2

نگاه زن به چمنهاست  از درون تراس

هنوز هم چیزی در اثر کپک می زد

و ارتفاع عمیقی که او محک می زد..

شعر زیبای محمد بم

پنکه ی اینگیلیسی ام چرخید

با نت و بولت  های اجنبی اش

جنگ جبری جیرجیرش بود

با  نت گریه های هر شبی اش

آخرش تکه تکه شد از درد

مرگ در کل شهر جاری شد

پنکه ی نازنینم از غصه

سمبل محض گریه زاری شد

می زنم لاف های آخر را

تووی این لحظه های بی امّید

هیچ از عمق چشم تو سر رفت

زیر گردی ری- بن ام لغزید

در پی تکه هاش می رفتم

مادرم اشک ریخت / پشت سرم

حرف زد سرنوشت، بالاجبار

راه افتادم از خودم کم کم

بوی مردی غریبه می آمد

رکس در راه انقلاب دوید

آتش و دود… چشمهایش سوخت

به گوزنی بدون شاخ رسید

دستی از پشت داشت می انداخت

بر سر لین  هام آتش را

بی خیال و شجاع رقصیدم

احمد آباد و دخترانش را

آه! این سالهای بد انگار

می کند توی پام خاری را

مثل دریا قلی  رکاب زدم

کوی خونین ذوالفقاری را

از سر و روی شهر بالا رفت

دود سیگارهای پنهانی

عکس هی می گرفت از ماها

کوچه ی تنگ ژرژ یونانی

تو دلت بوسه هام را می خواست

آه! من عین عشق بی عینم!

دست در دست تو هم اکنون در

کوچه پس کوچه های سیک لین ام

خسته ام مثل خاک زردی که

روی اندام شهر پاشیده

می کشد کفشهام پایم را

روی راهی که داغ هی دیده

دارد از دور پیش می آید

خانه ی در بنفش غمگینم

چهره ی شهر من عوض شده است

من به این اتفاق بدبینم

اشعار زیبای محمد بم

ما هول می خوریم ما لیز می شویم!

هی از دُکان به چاه واریز می شویم

یک سنگ ضربدر نیروی جاذبه

ما اوف می شویم، ما جیز می شویم!

ما روی سطح خاک جاری نمی شویم

“ما” ، “تیک” می خوریم، “کاریز” می شویم

قانون چندمیم، عکس العمل – عمل

برگشت می خوریم سرریز می شویم

آرام می خزیم لای علف ملف

و کود خطه ای زرخیز می شویم!

تحت شرایطی با اصطکاک صفر

ما در نتیجه خب … یک “چیز” می شویم!

یک قاب، تخته نرد، یک لنج ، دسته تی!

یا اینکه پایه ی، یک میز می شویم

[ ترجیح می دهیم، کاغذ شویم و بعد..

(این نیز حرفی است، این نیز می شویم!!) ]

شعر محمد بم

این بیت جدی است: سوژه تویی، ببین!

ما ریز می شویم… ما ریز می شویم

افسوس عاقبت، یک دسته ی تبر

در دست وحشی ِ چنگیز می شویم

یک مشت حرف مفت، پایستگی* ما!

خونریز می شویم… ناچیز می شویم…

اشعار محمد بم

دست هایت به دور تنهایی م، می شود مُرد در همین زندان

خیس تر از غروب اروندی، داغ تر از هوای آبادانآه! / هی می کشی در گوشم، چیز نرمی که قرمزم بکند

بی خودی ریز ریز می خندم، تووی من عکس نصفه ای گریان

غرق تا می شوم درون تنت، پیچ تا می خورم به اندامت

در تضادی عجیب می مانم: لذت محض! درد بی پایان!

در توهم که: ” من تو را دارم” در فشاری که هست بر تنـ / ـها

با صداهای زیر می نالی، استخوانهای ارگ بم لرزان!
.
.
یک بهانه به نام ساعت دیر، می روی بی قرار تا آن دور

رفتنت ناگزیر ناجوری ست، ماندنت اتفاق بی امکان

در من احساس نکبتی مثل ِ حس تنهای بعد آزادی

حس دلگیر سردِ مبهوتِ اولین صبح عصر یخبندان
.

.
و … تجلی انتظار گودو*، در شبی که دراز می کشم اش
دوری وعده گاه نزدیکی ابتکار خداست یا شیطان؟
  • سنگچول عزیزی

اشعار محمد صالح علا

دوشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۴۱ ق.ظ

اشعار محمد صالح علا

اشعار محمد صالح علا ،اشعار محمد صالح علا با صدای خودش،شعر های محمد صالح علاء،شعر عاشقانه محمد صالح علا،اشعار کوتاه محمد صالح علا،اشعار عاشقانه محمد صالح علا،شعر خوانی محمد صالح علا

اشعار محمد صالح علا

در این مطلب از سایت جسارت بهترین اشعار محمد صالح علا را در بخش اس ام اس شعر برای شما تهیه کرده ایم .امیدواریم مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد

شبو خوب می شناسمش

من و شب

قصه داریم واسه هم

من و شب پشت سر روز می شینیم حرف می زنیم!

من و شب،

واسه هم شعر می خونیم

با هم آروم می گیریم

من و شب خلوتمون مقدسه،

من و شب خلوتمون، خلوت قلب و نفسه

خلوت دو همنوای بی کسه

که به اندازه ی زندگی به هم محتاجن

من شبو دوست دارم!

شب منو دوست داره!

من که عاقلا ازم فراری ان

من که دیوونه ی ِ واژه بافی ام

واسه ی شب کافی ام!

وقتی آفتاب می زنه

من کمم !

واسه روز

من همیشه کم بودم!

من و روز

همو هیچ دوست نداریم!

من و روز منتظر یه فرصتیم سر به سر هم بذاریم!

تا که این خورشید تکراری ی لعنتی بره

من و شب خوب می دونیم

ما رو هیچکس نمی خواد!

وقتی خورشید سره

هر کی با روز بده

مایه ی دردسره … !

 

برای دیدن مطلب اصلی اینجا کلیک نمایید.

 

 

  • سنگچول عزیزی

اشعار محمد مختاری

دوشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۴۱ ق.ظ

اشعار محمد مختاری

اشعار محمد مختاری ،اشعار محمد مختار عبدون،اشعار محمد مختار،شعر محمد مختار عبدون،قصائد محمد مختار عبدون،شعر محمد مختاری،شعر محمد مختاری،شعر محمد مختار عبدون،شعر محمد مختار،دانلود کتاب شعر محمد مختاری،شعر نزدیک شو محمد مختاری،شعر های محمد مختاری

اشعار محمد مختاری

در این مطلب از سایت جسارت بهترین اشعار محمد مختاری را در بخش اس ام اس شعر برای شما تهیه کرده ایم .امیدواریم مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد

پیشانی از هجوم وقاحت کبود می‌شود

وقتی که بر مزار شهیدان عبور می‌کنند

وقتی که سینهٔ هوا را می‌شکافند

و باد جامه‌هاشان

بر شعار دیوارها

می‌دمد.

اینان که جامه‌های عزا را به‌عاریت

پوشیده‌اند

از قعر چشم خلق

میراث روشنای شهیدان را

بیرون می‌کشند

گـُل در نهیب تند گلوله شکفت

و اکنون کنار سنبله‌ها

اندام‌های کاکتوسی

سر بر کشیده‌اند.

کلپاسه‌های فربه از سوراخ‌های بیم

در هرم انقلاب خلایق

بیرون خزیده‌اند

وز شانه‌های مردم بالا می‌آیند.

و موج می‌زنند

در آفتاب پیروزی.

خورشید در تلآلؤ اندام‌های حمق

سرافکنده می‌رود.

بازارها که پارچه‌های بلند را

حرّاج کرده‌اند

فوج بلند جامگان را

در‌ چشم آفتاب می‌گردانند

و روز

برای دیدن مطلب اصلی اینجا کلیک نمایید.

 

 

  • سنگچول عزیزی

اشعار محسن مهرپرور

دوشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۴۱ ق.ظ

اشعار محسن مهرپرور

اشعار محسن مهرپرور ،شعر محسن مهرپرور،شعر های محسن مهرپرور،شعر محسن مهرپرور،شعر های محسن مهرپرور , جدیدترین اشعار محسن مهرپرور , عاشقانه ترین اشعار محسن مهرپرور , اشعار زیبای محسن مهرپرور , اشعار عاشقانه محسن مهرپرور

اشعار محسن مهرپرور

در این مطلب از سایت جسارت بهترین اشعار محسن مهرپرور را در بخش اس ام اس شعر برای شما تهیه کرده ایم .امیدواریم مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد

کی به دنیا می رسد ، آن کس که دنیایش تویی

درد دارد ، زایشِ شعری که بابایش تویی

مردی ام این روزها آبستن چشمان توست

یک غزل در راه دارم . کو سراپایش تویی

می زند در سینه ی تنگم جنینِ نابکار

هی لگد پشتِ لگد،خواهش،تمنایش تویی

لب  و یارِ بوسه دارد از لبت ، ای نازنین

روز و شب ، درد و دوا ، امروز و فردایش تویی

شکل تو خواهد شد این لولی وش شیطان صفت

چون دلیل زایش هر بیت زیبایش تویی

نازنیم ، با تو شبها می شود خورشد دید

شمس تبریزی و مولانای غزل هایش تویی

من منم ، اما خدا می داند امشب من توام

سر به بیداری زده آن کس که رویایش تویی

اشعار محسن مهرپرور

معشوقه ی سودائیم امشب یکی مانند توست

چشمش شبیه چشم تو ، لبخند او لبخند توست

در قطب احساسی یخی با او هم آغوشم،فقط

آغوش او یادآور گرمایِ خوش آیندِ توست

امشب تو را می بینم و او را نوازش میکنم

دستم اسیر دست او اما دلم در بند توست

تصویر عشقم خفته درآغوشِ قابی آهنی

در قلب دیواری که او مانند من پابند توست

معشوقه ی سودائیم امشب تویی چون دیگران

آن یار سابق نیستی،اینجا یکی مانند توست

شعر محسن مهرپرور

در خودم غرق شدم ، دست به جائی نرسید

هر چه فریاد زدم ، هیچ کس آنرا نشنید

در گل و لای خیالم نفسم بند آمد

دست و پا میزدم و عشق به دادم نرسید

دلِ من عاشق نیلوفرِ مردابی بود

او مرا در دل این ورطه ی تاریک کشید

عاشقش بودم و او هم به نظر عاشق بود

ظاهرا عشق و شاید هوسی زشت و پلید

دلم از لطف نگاهش پُرِ زیبایی شد

گل نیلوفر من صورتی و زرد و سفید

گل نیلوفر من رقص کنان بر امواج

او فقط حالِ دلِ زار مرا می فهمید

بین ما فاصله ای بود به نام مرداب

عقل میگفت : از این فاصله باید ترسید

عشق میگفت : به دریا بزنم قلبم را

عشق پیروز شد و عقلِ مرا ، دل دزدید

دل به دریا زدم و راهی مرداب شدم

آن قدمزار پر از وحشت و لرز و تردید

آن قدم زار پر از دلهره و دلتنگی

آن قدمزار پر از شهوت و شوق و امید

عازم عشق شدم ، فاصله را پیمودم

تا رسیدم،دیگری ، آن گل زیبا را چید

در خودم غرق شدم ،دست به جائی نرسید

هر چه فریاد زدم ، هیچ کس آن را نشنید

در گل و لای خیالم نفسم بند آمد

دست و پا میزدم و عشق به دادم نرسید

سالیانی ست که از مردن من میگذرد

من مدفون شده در قعر سکوتی جاوید

شعر محسن مهرپرور

من را شبیه برکه کن، خود را شبیه ماه کن

این شاعر گمراه را، با نور خود همراه کن

چشمان من مؤمن شود در مأمن چشمان تو

با یک نگاه مختصر، کوه غمم را کاه کن

از درد تنهایی دلم، دیگر امانش رفته است

من را به خود وابسته کن، از چاله ای در چاه کن

در خامُشیِ دهکده، هر کدخدایی شد خدا

ویران کن این بت خانه را، خود را خلیل الله کن

محسن در این بیغوله ها، دنبالِ یاری آشناست

من را شبیه برکه کن، خود را شبیه ماه کن

اشعار عاشقانه محسن مهرپرور

اینجا کسی در انتظارِ “هیچ کس ” نیست

چشم انتظارت مانده ام یک عمر _ بس نیست ؟

این بی ملاقاتی ترین زندانیت را

امیدِ آزادی از این کهنه قفس نیست ؟

آتش بزن دلتنگی ام را ، جوخه ی مرگ !

قلب مرا لطف شما در تیررس نیست ؟

اعدامیم _ در این سفر، تاخیر تا کی ؟

آیا زمان کوچ کردن از عبث نیست ؟

همزیستی ها کرده ام یک عمر با ” من “

در این بیابان جز من و من. خار و خس نیست

ای کاروان بادهای بی سرانجام …

یک عمر چرخیدیم و چرخیدیم …. بس نیست ؟

اشعار زیبای محسن مهرپرور

هی نگو حوصله کن. فرصت من محدود است

ای اجل دست بجنبان و نگو که زود است

این همه مهلت بیهوده به کافر دادن

این همه پند و نصیحت شدنم بیهودست

نه امیدی به مسلمان شدن من باقیست

نه امیدی به نویدی که خدا فرمودست

اختیاری که به من داده ز من سلب شده

از همان روز ازل قسمت من این بودست

من به راه کج و بی راهه گرفتار شدم

چه کنم راه رسیدن به خدا مسدود است

توبه از گرگی شنیدیم که چوپان شده است

گوسفندان به خدا توبه ی او مردود است

من به دینی که تو داری به خدا مشکوکم

تو که دستت به جدا کردنمان آلودست

گردن از چوبه ی اعدام تو را میخواهد

ای اجل دست بجنبان و نگو که زود است

جدیدترین اشعار محسن مهرپرور

قدر خودم را بیشتر از قبل میدانم

وقتی به جرم بی کسی در کنج زندانم

حرفی ندارم از خودم پنهان کنم اینجا

حرف دلم را میزنم،با اینکه میدانم

من عاشق تنهائیم، چون مثل من هستم

وقتی که پیش دیگرانم مثل آنانم

یک شعر تازه مینویسم توی سلولم

بعدا خودم با شوق آنرا زود میخوانم

من مثل من هستم،همیشه ساکت و کم رو

من با خودم راحت ترم،وقتی پریشانم

وقتی که از خود بیخودم،دلشوره میگیرم

تا لحظه ی برگشتنم بی تاب میمانم

من عاشقم،عاشق نباشم زندگی سخت است

من عاشق پرسه زدن توی خیابانم

“دیوانه” اصلا واژه ی خوب و قشنگی نیست

گاهی خودم را از خودم با سنگ میرانم!

وقتی که بیصبر و قرارم و خسته و منگم

وقتی که با سیگار کنت ام زیر بارانم

من عاشق “آزادی”ام،این واژه ی مجهول

شاید فقط من معنی آنرا نمیدانم

در ظاهر آزادم،ولی در باطنم گیرم

درگیر این “من” بودنم،درگیر “انسان”ام

عاشقانه ترین اشعار محسن مهرپرور

در خودم غرق شدم ، دست به جائی نرسید

هر چه فریاد زدم ، هیچ کس آنرا نشنید

در گل و لای خیالم نفسم بند آمد

دست و پا میزدم و عشق به دادم نرسید

دلِ من عاشق نیلوفرِ مردابی بود

او مرا در دل این ورطه ی تاریک کشید

عاشقش بودم و او هم به نظر عاشق بود

ظاهرا عشق ! … و شاید هوسی زشت و پلید

دلم از لطف نگاهش پُرِ زیبایی شد

گل نیلوفر من صورتی و زرد و سفید

گل نیلوفر من رقص کنان بر امواج

او فقط حالِ دلِ زار مرا می فهمید

بین ما فاصله ای بود به نام “مرداب “

عقل میگفت : “از این فاصله باید ترسید”

عشق میگفت : “به دریا بزنم قلبم را “

عشق پیروز شد و عقلِ مرا ، دل دزدید

دل به دریا زدم و راهی مرداب شدم

آن قدمزار پر از وحشت و لرز و تردید

آن قدم زار پر از دلهره و دلتنگی

آن قدمزار پر از شهوت و شوق و امید

عازم عشق شدم ، فاصله را پیمودم

تا رسیدم … دیگری ، آن گل زیبا را چید

در خودم غرق شدم … دست به جائی نرسید

هر چه فریاد زدم ، هیچ کس آنرا نشنید …

در گل و لای خیالم نفسم بند آمد

دست و پا میزدم و عشق به دادم نرسید …

سالیانی ست که از مردن من میگذرد

من مدفون شده در قعر سکوتی جاوید

شعر های محسن مهرپرور

من نمک گیرِ لبانِ شور و شیرینِ تو ام

شاعرِ شوریده یِ موهایِ پرچینِ تو ام

قصه گویِ خوابِ شب هایِ سیاهِ چشمِ تو

عاشقِ گلگونه هایِ سرخ و رنگینِ تو ام

بودنم در بودنت معنای بودن را گرفت

در نبودت ابری ازغمهای نمگینِ تو ام

من لبالب از لبانت بوسه ها برچیده ام

مست ازآن پیمانه های خنده آگین تو ام

تو مسیحایی و با هر دم مرا زنده کنی

تو اهورایی و من آتشگه دین تو ام

این و آن نیستم فقط آنم که با تو زیسته ام

آری آنگونه که دیدی، پیر آیین تو ام

تو دعایِ مستجابی ، در نیازِ چشمِ من

من پیاپی در پیِ پیکی از آمین تو ام

دل به دریا چه زنم ، در تنگ آغوشت خوشم

عید نوروزی و من ماهیِ هفسین تو ام

شعر های محسن مهرپرور

من به زودی به نبودن هایت عادت میکنم

از غم ات میمیرم و یک خواب راحت میکنم

پر فریادم اگر بغض سکوتم بشکند

حرمت عشق گذشته را رعایت میکنم

به کسی که پیش اویی . آه حتی گاه من

به خودم که با تو بودم هم حسادت میکنم

از تماشای تو در یک قاب کوچک خسته ام

خسته ام آری .ولی دارم نگاهت میکنم

رفته رفته عشق من نسبت به تو کم میشود

تا که روزی کاملا احساس نفرت میکنم

من به زودی . . .

من به زودی به خودم به خاطراتم به دلم

مثل تو حتی به احساسم خیانت میکنم

اشعار محسن مهرپرور

در عمق حوض خانه ها ماهی قرمز نیست

رقصیدن مهتاب هم در آب جایز نیست

تا فالمان را قهوه های تلخ میگیرند

دیگر نشانی از شراب شعر حافظ نیست

برچیدن سیب از درخت باغ ممنوع است

حوا و آدم جایشان در باغ هرگز نیست‎

غمخانه ی ما جای آواز قناری هاست

غیر از قفس جایی برای این عرایض نیست‎

احکام شرعی را مروری کردم و دیدم

عاشق شدن در دین ما جزء  فرا‎ئض نیست

اینجا گناه است عاشقی چیزی نگو از  ( عشق )

اصلا تصور کن که  چیزی در  پرانتز نیست

شعر های محسن مهرپرور

چایی تلخ من از لبقند تو شیرین شده
این غزل با صنعت چشمان تو تزئین شده

خواهشا امشب چراغ ماه را خاموش کن

آسمان از خوشه ی چشمت پر از پروین شده

دل هوای دلبری دارد برایم ناز کن

لب بجنبان قند خون شعر من پایین شده

درد من از قافیه های کم و تکراری است

روح من در قالب تنگ غزل تدفین شده

روسری را باز کن تا درد من هم کم شود

مثنوی موی تو با شعر من در هم شود

به سپیدی های اندامت ندیده شاملو

وزن من را بشکن و شعر سپیدت را بگو

شاعر سبک سپیدی شعر یعنی رقص تو

پر کن امشب دفتر قلب مرا با شعر نو

تا بیاموزی تغزل را به شعرم در عمل

تا بیامیزم سپید و مثنوی را با غزل

اشعار محسن مهرپرور

بیشتر بخوانید :

شعر در مورد تولد نوزاد

شعر در مورد آخرین دیدار

شعر در مورد آخرالزمان

شعر در مورد اقیانوس

شعر در مورد ایدز

  • سنگچول عزیزی

اشعار محسن چاووشی

دوشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۴۱ ق.ظ

اشعار محسن چاووشی

اشعار محسن چاوشی ،شعر محسن چاوشی،شعر محسن چاوشی شهرزاد،شعر محسن چاوشی کجایی،شعر محسن چاوشی افسار،شعر محسن چاوشی همخواب،شعر محسن چاوشی همسایه،شعر محسن چاوشی دوست داشتم،محسن چاوشی همخواب شعر،شعر محسن چاوشی.غیر معمولی،اشعار محسن چاوشی،اشعار محسن چاووشی،شعر محسن چاوشی،شعر کجایی محسن چاوشی،شعر محسن چاووشی شهرزاد،شعر محسن چاوشی مریض حالی،شعر محسن چاوشی دیوار به دیوار،شعر محسن چاوشی عمو زنجیر باف،شعر محسن چاوشی زندان،شعر محسن چاوشی بیست هزار آرزو،شعر محسن چاوشی برقصا،شعر محسن چاوشی جمعه،شعر محسن چاوشی بمیرید

اشعار محسن چاووشی

در این مطلب از سایت جسارت بهترین اشعار محسن چاووشی را در بخش اس ام اس شعر برای شما تهیه کرده ایم .امیدواریم مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد

‌ای دل قلاش مکن فتنه و پرخاش مکن

شهره مکن فاش مکن بر سر بازار مرا

روز تویی روزه تویی حاصل دریوزه تویی

آب تویی کوزه تویی آب ده اینبار مرا

قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر تویی

قند تویی زهر تویی بیش می‌ازار مرا

‌ای دل قلاش مکن فتنه و پرخاش مکن

شهره مکن فاش مکن بر سر بازار مرا

اشعار محسن چاوشی

گفته بودم بی تو می میرم ولی این بار ، نه

گفته بودی عاشقم هستی ولی انگار ، نه

هـــرچه گویی دوستت دارم به جز تکرار نیست

خو نمی گیرم به این تکرار طوطیوار ، نه

تا که پا بندت شَوَم از خویش می رانی مرا

دوست دارم همدمت باشم ولی سر بار ، نه

قصد رفتن کرده ای تا باز هـم گویم بمان

بار دیگر می کنم خواهش ولی اصرار ، نه

گه مرا پس می زنی ، گه باز پیشم می کشی

آنچه دستت داده ام نامش دل است افسار ، نه

آسمان را ابر فراگرفت و دنیا سرد شد

من چگونه زیر خاک و سنگ در درون قبر دلخوش باشم ؟

می روی اما خودت هم خوب می دانی عزیز

می کنی گاهی فراموشم ولی انکار ، نه

سخت می گیری به من با اینهمه از دست تو

می شوم دلگیر شاید نازنین، بیزار نه

گه مرا پس می زنی ، گه باز پیشم می کشی

آنچه دستت داده ام نامش دل است افسار ، نه

داد و بیداد ، من تک و تنها ماندم

مگر قیامت فرا رسد تا بارِ دیگر کنار یکدیگر بنشینیم

شعر محسن چاوشی

تو رو از دور دلم دید اما

نمیدونست چه سرابی دیده

منه دیوونه چه میدونستم

زندگی برام چه خوابی دیده

نمیدونی نمیدونی ای عشق

کسی که جوونیشو ریخته به پات

واسه اینکه تو رو از دست نده

چه عذابی چه عذابی دیده

آه ای دله مغموم آروم باش آروم

هی حاله نامعلوم آروم باش آروم

نیستی اما هنوزم کنارمی

نیستی اما هنوزم اینجایی

روزی صد هزار دفه میمیرم

اگه احساس کنم تنهایی

هر کجا رفتیو هر جا موندی

منو بی خبر نذار از حالت

اگه تنها شدیو دلت گرفت

خبرم کن که بیام دنبالت

آه ای دله مغموم آروم باش آروم

هی حاله نامعلوم آروم باش آروم

شعر محسن چاوشی بیست هزار آرزو

یه پاییز زردو زمستونه سردو

یه زندونه تنگو یه زخم قشنگو

غم جمعه عصرو غریبیه حصرو

یه دنیا سوالو تو سینم گذاشتی

جهانی دروغو یه دنیا غروبو

یه درد عمیقو یه تیزیه تیغو

یه قلب مریضو یه آه غلیظو

یه دنیا محالو تو سینم گذاشتی

رفیقم کجایی دقیقا کجایی

کجایی تو بی من تو بی من کجایی

رفیقم کجایی دقیقا کجایی

کجایی تو بی من تو بی من کجایی

یه دنیا غریبم کجایی عزیزم

بیا تا چشامو تو چشمات بریزم

نگو دل بریدی خدایی نکرده

ببین خوابه چشمات با چشمام چی کرده

همه جا رو گشتم کجایی عزیزم

بیا تا رگامو تو خونت بریزم

بیا روتو رو کن منو زیرو رو کن

بیا زخمامو یه جوری رفو کن

عزیزم کجایی دقیقا کجایی

کجایی تو بی من تو بی من کجایی

عزیزم کجایی دقیقا کجایی

کجایی تو بی من تو بی من کجایی

شعر محسن چاوشی

نشد با شاخه ها، بغل کنم تو رو

نشد نشد نشد، برو برو برو

اراده داشتم، بدون کاشتن

که عادتت بدم به ریشه داشتن

که عادتت بدم یه گوشه بند شی

به مبتلا شدن علاقمند شی

نشد که از دلم، جدا کنم تو رو

نشد نشد گلم، برو برو برو

نشد که بی دهن صدا کنم تو رو

تمام حرف من، برو برو برو

قدیما هر گلی شناسنامه داشت

تموم می شد و بازم ادامه داشت

تو شیشه گلاب، تو شعر شاعرا

تو گل فروشیا، تو جیب عابرا

همون کسا که از، تو باغچه چیدنت

توی خیالشون ادامه میدنت

نشد که از دلم جدا کنم تو رو

نشد نشد گلم، برو برو برو

نشد که بی دهن، صدا کنم تو رو

تمام حرف من، برو برو برو

تو داری از خودت، فرار می کنی

داری با ریشه هات چی کار می کنی؟

برو برو ولی، به رسم یادگار

شناسنامتو تو خونه جا بذار

برو برو ولی، به رسم یادگار

شناسنامتو تو خونه جا بذار

شعر محسن چاوشی افسار

همخواب رقیبانی و من تاب ندارم

بی‌تابم و از غصهٔ این خواب ندارم

دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست

کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست

بسیار ستمکار و بسی عهد شکن هست
اما به ستمکاری آن عهد شکن نیست

پیش تو بسی از همه کس خوارترم من

زان روی که از جمله گرفتارترم من

روزی که نماند دگری بر سر کویت

دانی که ز اغیار وفادار ترم من

بر بی‌کسی من نگر و چارهٔ من کن

زان کز همه کس بی‌کس و بی‌یارترم من

شعر محسن چاووشی شهرزاد

ده ردت وه مالم زوو مه چووره وه

ئه مشه و وه لامان روژ بکه ره وه روژ بکه ره وه

ئه مشه و چه ن شه وه نه تیه له خه وم

له چی توریایته مینای چا وانم

مینای چا وانم

سه رت په تی که بینم زولفانت

سه رت په تی که بینم زولفانت

تا گیانی شیرین بکه م قوربانت

بکه م قوربانت

سه رت په تی که بینم زولفانت

سه رت په تی که بینم زولفانت

تا گیانی شیرین بکه م قوربانت

بکه م قوربانت

مو غریب ای وُلاتم که نداروم ره به جایی آخی

هر چند داد ایزنوم نیرسه به جایی آخی

دردت به جونوم، بی تو نمونُم، امشو تِی مو بمون

روژ بکه ره وه ، روژ بکه ره وه

ئه مشه و چه ن شه وه نه تیه له خه وم

له چی توریایته مینای چا وانم

مینای چا وانم

سه رت په تی که بینم زولفانت

سه رت په تی که بینم زولفانت

صد جون شیرین کُنُم قربونت کُنُم قربونت 

محسن چاوشی همخواب شعر

صدای پا نبود صدای تق تق شکستن تو بود

غروب خسته بود که من سرم هنوز رو دامن تو بود

صدای پای تو که توی راه رو زبونه میکشید

تمام روحمو برای دیدنت به خونه میکشید

به مادرم بگین قفس شکسته و پرنده پر زده

به مادرم بگین بهار اومده جوونه سر زده

یه درد مطمعن مفاصل منو کلافه کرده

تمام وزنشو به شونه های من اضافه کرده

غروب رفته بود غروب ِ توی مه غروب ِ تو غبار

غروب بیقرار غروب رو سیاه غروب بی پناه

به مادرم بگین هنوز خنده هاش رو سر جهازشن

به مادرم بگین هنوز گریه هاش تو جا نمازشن

به مادرم بگین هنوز خنده هاش رو سر جهازشن

به مادرم بگین هنوز گریه هاش تو جا نمازشن

شعر محسن چاوشی همخواب

من از غل و زنجیر میترسم

از آه بی تاثیر میترسم

از اتفاق ظاهرا ساده

از اتفاقی که نیفتاده

میخندم و از خنده میترسم

هر روز از آینده میترسم

زیر بید بی مجنون میشینم

زیر شر شر بارون میشینم

فکر میکنم شاید برگردی

با خودم می گم باید برگردی

خنجر واسه ی این سینه کافی نیست

عاشق کشی رسم تلافی نیست

ای چشم ، از دیدن خلاصم کن

از چشم پوشیدن خلاصم کن

اینقد گیجم که نمیدونم

باید تو رو از چی بترسونم

زیر بید بی مجنون میشینم

زیر شر شر بارون میشینم

فکر میکنم شاید برگردی

با خودم می گم باید برگردی

شعر محسن چاوشی عمو زنجیر باف

کوله بار آرزوهات روی دوشت

تا کجاها رفتی با پای پیاده

رفتی و به هرچی خواستی نرسیدی

متاسفم برات ای دل ساده

دل به هرکی دادی از سادگی دادی

زندگیتو پای دلدادگی دادی

هر جا که دیدی چراغی پر فروغه

تا بهش رسیدی فهمیدی دروغه

عاشق و خسته و غمگین و پریشون

دل بی کس دلک بی سر و سامون

دل زخمی دل تنها و تکیده

دل گریون من و آه ای دل گریون

کوله بار آرزوهاتو کی دزدید

دل دیوونه به گریه هات کی خندید؟

تو رو با هول و ولا تنها گذاشتن

اونا که لیاقت عشقو نداشتن

تک و تنهایی و با پای پیاده

متاسفم برات ای دل ساده

شعر محسن چاوشی کجایی

ابرای پاییزی دلگیر من

جوون ترای چهره ی پیر من

چشمای من بی خبرای ساده

منتظرای دل به جاده داده

مردمکاتون به کجا زل زدن

باز مژه هاتون به کجا پل زدن

کاشکی بدونید که دارم هنوزم

از اشتباه قبلیتون میسوزم

با اینکه هیچکس نیومد پیش من

شب زده ها چشمای درویش من

تنها نبودم حتی یک دقیقه

با تنهایی که بهترین رفیقه

شعر محسن چاوشی شهرزاد

تو دل یه مزرعه یه کلاغ روسیا

هوایی شده بره پابوس امام رضا

اما هی فک میکنه اونجا جای کفتراس

آخه من کجا برم یه کلاغ که رو سیاس

من که توی سیاهیا از همه رو سیاهترم

میون اون کبوترا با چه رویی بپرم

تو همین فکرا بودش کلاغ عاشقمون

یه دلش میگفت برو یه دلش میگفت بمون

که یهو صدایی گفت تو نترس و راهی شو

به سیاهی فکر نکن تو یه زائری برو

شعر محسن چاوشی دوست داشتم

چه خوبه همیشه ما با هم باشیم

منو تو دشمن درد و غم باشیم

چه خوبه دلامون از امید پره

غم داره از من و تو دل می بره

من با تو خوشم تو خوشی با دل من

از دست منو تو غضه ها خسته میشن

خونه مون به جای بوی بی کسی

پره از عطر خوش هم نفسی

تپش قلب تو با نبض منه

عزیزم لحظه ی عاشق شدنه

فک نکن رو به غروبه زندگی

اگه عاشق باشی خوبه زندگی

برای دیدن خوبی کافیه

چشاتو وا کنی رو به زندگی

شعر محسن چاوشی مریض حالی

من با زخم زبونات رفیقم

مرهم بذار با حرفات رو زخم عمیقم

با تو ام که داری به گریَم میخندی

کاش میشد بیای و به من دل ببندی

تنها بودن یه کابوسه شومه،عزیزم

کار دل نباشی تمومه،عزیزم

تو ، تو چشمات تو حرفات چی داری

که داری جوونیمو یادم میاری

وقتی نیستم کی سر روی زانوت بذاره

این تنهایی نگو که تمومی نداره

یه کاری کن از این زخم کاری رها شم

همین روزا میام تا تورو داشته باشم

اشعار محسن چاووشی

رفیق من سنگ صبور غم هام

به دیدنم بیا که خیلی تنهام

هیشکی نمیفهمه چه حالی دارم

چه دنیای رو به زوالی دارم

مجنونم و دل زده از لیلی ها

خیلی دلم گرفته از خیلی ها

نمونده از جوونیام نشونی

پیر شدم پیر تو ای جوونی

تنهای بی سنگ صبور ، خونه ی سرد و سوت و کور

توی شبات ستاره نیست ، موندی و راه چاره نیست

اگر چه هیچکس نیومد ، سری به تنهاییت نزد

اما تو کوه درد باش ، طاقت بیار و مرد باش

اگر بیای همونجوری که بودی

کم میارن حسودا از حسودی

صدای سازم همه جا پر شده

هرکی شنیده از خودش بیخوده

اما منم پر شدم از گلایه

هیچی ازم نمونده جز یه سایه

سایه ای که خالی از عشق و امید

همیشه محتاجه به نور خورشید

شعر محسن چاوشی برقصا

دلت را خانه ی ما کن مصفا کردنش با من

به ما درد خود افشا کن مداوا کردنش با من

بیافشان قطره ی اشکی که من هستم خریدارش

بیاور قطره ی اخلاص دریا کردنش با من

به ما گو حاجت خود را عجابت میکنم آنی

طلب کن هرچه میخواهی مهیا کردنش با من

بیا قبل از وقوع مرگ روشن کن حسابت را

بیاور نیک و بد را جمع منها کردنش با من

اگر درها به رویت بسته شد دل بد مکن بازآ

در این خانه دق الباب کن واکردنش با من

بیافشان قطره ی اشکی که من هستم خریدارش

بیاور قطره ی اخلاص دریا کردنش با من

اگر گم کردی ای دل کلید استجابت را

بیا یک لحظه با ما باش پیدا کردنش با من

اگر عمری گنه کردی مشو نومید از رحمت

تو نامه توبه را بنویس امضا کردنش با من

شعر محسن چاوشی زندان

همه میگن دل سنگت واسه من نداره جایی

منم از تو خیلی خستم از تو که سر به هوایی

تو خودت خواستی دل من همش از تو رو بگیره

تو خودت خواستی که عشقت توی قلب من بمیره

دل من دلخور و خسته از منو سادگیامه

حالا عاشقی که داشتی توی فکر انتقامه

حالا که بُریدم از تو دلم از تو دوره دوره

میشکنم تو قلب سنگ هر چی نیرنگ و غروره

همه میگن دل سنگت واسه من نداره جایی

منم از تو خیلی خستم از تو که سر به هوایی

تو خودت خواستی دل من همش از تو رو بگیره

تو خودت خواستی که عشقت توی قلب من بمیره

دل من دلخور و خسته از منو سادگیامه

حالا عاشقی که داشتی توی فکر انتقامه

حالا که بُریدم از تو دلم از تو دوره دوره

میشکنم تو قلب سنگ هر چی نیرنگ و غروره

شعر محسن چاوشی

بی تو با اینکه دارم روزگار سختی

اما خوشحالم که میبینم خوشبختی

حالا میفهمم که تنها بودن چه بده

کاش به گوشت برسه سر من چی اومده

شنیدم دور و برت هنوزم کیا بیاست

کاش بدونم این روزها دل تو دست کیاست

عزیزم دوست ندارم دیگه سر بارتو شم

با رقیبام خوش باش منم اینجوری خوشم

دلم از دوری تو داره از پا در میاد

روزگار سخت من نمیخواد به سر بیاد

بی تو با اینکه دارم روزگار سختی

اما خوشحالم که میبینم خوشبختی

حالا میفهمم که تنها بودن چه بده

کاش به گوشت برسه سر من چی اومده

شنیدم دور و برت هنوزم کیا بیاست

کاش بدونم این روزها دل تو دست کیاست

عزیزم دوست ندارم دیگه سر بار تو شم

با رقیبام خوش باش منم اینجوری خوشم

شعر کجایی محسن چاوشی

این دل شکسته رو میخوام چیکار دل پینه بسته رو میخوام چیکار

وقتی چشم تو صدام نمیزنه این صدای خسته رو میخوام چیکار

من میخوام زندگیمو دور بریزم آینه ی شکسته رو میخوام چیکار

بغض سنگین گره خورده ای که تو گلوم نشسته رو میخوام چیکار

منو از یاد ببر بذار از یاد برم چی از این غم بهتر بذار از یاد برم

منو از یاد ببر بذار از یاد برم چی از این غم بهتر بذار از یاد برم

این دل شکسته رو میخوام چیکار دل پینه بسته رو میخوام چیکار

وقتی چشم تو صدام نمیزنه این صدای خسته رو میخوام چیکار

من میخوام زندگیمو دور بریزم آینه ی شکسته رو میخوام چیکار

نمیخوام تو این قفس جون بکنم پروبال بسته رو میخوام چیکار

منو از یاد ببر بذار از یاد برم چی از این غم بهتر بذار از یاد برم

منو از یاد ببر بذار از یاد برم چی از این غم بهتر بذار از یاد برم

شعر محسن چاوشی دیوار به دیوار

برای این گُل قرمز نماز مُرده بخوانید

مرا شمرده بخوانید

برای خاکسپاری تمام باغچه ها را

به مادرم بسپارید

دو دانگه پیرهنم را دو پاره از کفنم را

به این دو چشم بدوزید

سپس ملال تنم را دو بال پر زدنم را

در این کفن بگذارید

به همسر نگرانم به نقل قول بگویید

چه دوست داشتنی بود

شما آهای شماها شما که همسر خود را

همیشه دوست ندارید

زیاد امید ندارم که از تپیدن قلبم

گلی دوباره بروید

مگر بهار که سر شد کنار سنگ مزارم

دلی دوباره بکارید

کدام قله کدام اوج منی که اینهمه کوهم

از این جهان به ستوهم

من از شکار نکردن شما از اینکه شکارم

نبوده اید شکارید

دو دانگه پیرهنم را دو پاره از کفنم را

به این دو چشم بدوزید

سپس ملال تنم را دو بال پر زدنم را

در این کفن بگذارید

اشعار محسن چاووشی

بیشتر بخوانید :

شعر در مورد بدی

شعر در مورد بدبینی

شعر در مورد بددهنی

شعر در مورد افق

شعر در مورد بخشیدن

  • سنگچول عزیزی

اشعار محمدرضا شجریان

دوشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۴۱ ق.ظ

اشعار محمدرضا شجریان

اشعار محمدرضا شجریان ،متن اشعار محمدرضا شجریان،اشعار استاد محمدرضا شجریان،محمدرضا شجریان اشعار مولانا،متن اشعار شجریان محمدرضا شجریان،متن شعرهای محمدرضا شجریان،اشعار مولانا+محمدرضا شجریان،محمد رضا شجریان شعر مولانا

اشعار محمدرضا شجریان

در این مطلب از سایت جسارت بهترین اشعار محمدرضا شجریان را در بخش اس ام اس شعر برای شما تهیه کرده ایم .امیدواریم مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد

ای در میان جانم و جان از تو بی خبر

وز تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر

چون پی برد به تو دل و جانم که جاودان

در جان و در دلی دل و جان از تو بی خبر

ای عقل پیر و بخت جوان گرد راه تو پیر

از تو بی نشان و جوان از تو بی خبر

نقش تو در خیال و خیال از تو بی نصیب

نام تو بر زبان و زبان از تو بی خبر

از تو خبر به نام و نشان است خلق را

وانگه همه به نام و نشان از تو بی خبر

جویندگان گوهر دریای کنه تو

در وادی یقین و گمان از تو بی خبر

چون بی خبر بود مگس از پر جبریل

از تو خبر دهند و چنان از تو بی خبر

شرح و بیان تو چه کنم زانکه تا ابد شرح

از تو عاجز است و بیان از تو بی خبر

اشعار محمدرضا شجریان

نه لب گشایدم از گل نه دل کشد به نبید

چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید

نشان داغ دل ماست لاله ای که شکفت

به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید

بیا که خاک رهت لاله زار خواهد شد

ز بس که خون دل از چشم انتظار چکید

بیاد زلف نگونسار شاهدان چمن

ببین در آینه ی جویبار گریه ی بید

چه جای من که در این روزگار بی فریاد

ز دست جور تو ناهید بر فلک نالید

به دور ما که همه خون دل به ساغرهاست

ز چشم ساقی غمگین که بوسه خواهد چید

متن اشعار محمدرضا شجریان

بیاد زلف نگونسار شاهدان چمن

ببین در آینه ی جویبار گریه ی بید

نشان داغ دل ماست لاله ای که شکفت

به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید

بیا که خاک رهت لاله زار خواهد شد

ز بس که خون دل از چشم انتظار چکید

گذشت عمر و به دل عشوه می خریم هنوز

که هست در پی شام سیاه صبح سپید

کراست سایه در این فتنه ها امید امان

شد آن زمان که بود دلی در امان امید

اشعار مولانا+محمدرضا شجریان

باز بانگی از نیستان می رسد

غم به داد غم پرستان می رسد

بشوید این شرح هجران بشنوید

با نی نالنده هم دستان شوید

بی شما این نای نالان بی نواست

این نواها از نفسهای شماست

آن نفس کآتش برانگیزد ز آب

آن نفس کآتش ازو آمد به تاب

آن نفس که آیینه را روشن کند

آن نفس کاین خاک را گلشن کند

آن نفس کز شوق شورانگیز وی

بر دمد از جان نی صد های و هی

شعر های خوانده شده توسط استاد شجریان

بنشین بیادم شبی تر کن از این می لبی که یاد یاران خوش است

یاد اور این خسته را کاین مرغ پر بسته را یاد بهاران خوش است

مرغی که زد ناله ها هر نفس در قفس

عمری زد از خون دل نقش گل در قفس یاد باد

داد داد عارف با داغ دل زاد

داد ای دل عارف با داغ دل زاد

ای بلبلان چون در این قفس وقت گل رسد زین پاییز یاد ارید

چون بر دمد ان بهار خوش در کنار گل از ما نبز یاد ارید

داد داد عارف با داغ دل زاد

داد ای دل عارف با داغ دل زاد

عارف اگر در عشق گل جان خسته بر باد داد

بر بلبلان درس عاشقی خوش در این چمن یاد داد

گر بایدت دامان گل ای یار ای یار

پروا مکن چون بجان رسد از خار آزار

داد داد عارف با داغ دل زاد

داد ای دل عارف با داغ دل زاد

متن شعرهای محمدرضا شجریان

زمانه قرعه ی نو می زند به نام شما

خوشا شما که جهان می رود به کام شما

در این هوا چه نفسها پر آتشست و خوشست

که بوی عود دل ماست در مشام شما

تنور سینه ی سوزان ما به یاد آرید

کز آتش دل ما پخته گشت خام شما

فروغ گوهری از گنجخانه ی دل ماست

چراغ صبح که بر می دمد ز بام شماست

زمان به دست شما می دهد زمام مراد

از آن که هست به دست خرد زمام شما

ز صدق آینه کردار صبح خیزان بود

که نقش طلعت خورشید یافت شام شما

شعر استاد شجریان

ایرانی به سرکن خواب مستی

برهم زن بساط خود پرستی

که چشم جهانی سوی تو باشد

چه از پا نشستی

در این شب سپیده نادمیده

تیغ شب به خونش درکشیده

امید چه داری از این شب

که در خون کشیده سپیده

تیغ بر کش آذر فشان نغمه ها را تندری کن

در دل شب رخ بر فروز کار مهر خاوری کن

از درون سیاهی برون تاز

پرچم روشنائی برافراز

تا جهانی از تباهی وارهانی

دیو شب را تیغ بر دل برنشانی

با خواری در روزگار ننگ باشد زندگانی

مرگ به تا چنین زندگانی

ای مبارز ای مجاهد ای برادر

دل یکی کن ره یکی کن بار دیگر

راه بگشا سوی شهر روشنی ها

روزگار تیرگی ها برسرآمد

متن اشعار شجریان محمدرضا شجریان

زمان به دست شمامی دهدزمام مراد

ازآنکه هست به دست خردزمام شما

همای اوج سعادت که می گریخت زخاک

شد از امان زمین دانه چین دام شما

به زیرران طلب زین کنیداسب مراد

که چون سمند زمین شدستاره رام شما

به شعرسایه درآن بزمگاه آزادی

طرب کنید که پرنوش بادجام شما

محمدرضا شجریان اشعار مولانا

ایران ای سرای امید

بر بامت سپیده دمید

بنگر کزین ره پر خون

خورشیدی خجسته رسید

اگر چه دلها پر خون است

شکوه شادی افزون است

سپیده ما گلگون است ِ وای گلگون است

که دست دشمن در خون است

ای ایران غمت مرساد

جاویدان شکوه تو باد

راه ما راه حق راه بهروزی است

اتحاد اتحاد رمز پیروزی است

صلح و آزادی جاودانه در همه جهان خوش باد یادگار خون عاشقان،

ای بهار تازه جاودان در این چمن شکفته باد

اشعار استاد محمدرضا شجریان

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

کشتی نشستگانیم ای باد شرطه برخیز

شاید که بازبینیم دیدار آشنا را (۲)

کشتی نشستگانیم ای باد شرطه برخیز

شاید که بازبینیم دیدار آشنا را،

دیدار آشنا را

تصنیف عشق تو

عشق تو آتش جانا، (۲)

زد بر دل من

بر باد غم داد آخر،(۲)

آب و گل من

روی تو چون دیده دل،(۲)

بهتر ز لیلی

شد بند زنجیر دام،(۲)

مجنون دل من

شد بند زنجیر دام،

مجنون دل من

وصل تو مشکل مشکل،(۲)

جان دادن آسان

وصل تو مشکل مشکل،

جان دادن آسان

یارب کن آسان آسان،(۲)

این مشکل من

یارب کن آسان آسان، این مشکل من

وصل تو مشکل مشکل، جان دادن آسان

یارب کن آسان آسان،(۲)

این مشکل من

(یارب کن آسان آسان، این مشکل من) (۲)

اشعار محمدرضا شجریان

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد

یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

از لعل تو گر یابم انگشری زنهار

صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد

غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل

شاید که چو وا بینی خیر تو در این باشد

هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز

نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد

جام می و خون دل هر یک به کسی دادند

در دایره قسمت اوضاع چنین باشد

در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود

کین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد

آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر

کین سابقه پیشین تا روز پسین باشد

محمد رضا شجریان شعر مولانا

سری دیرم که سامانش نمی بو

غمی دیرم که پایانش نمی بو

اگر باور نداری سوی من آی

ببین دردی که درمانش نمی بو

خوش آن ساعت که یار از در درآیو

شو هجرون و روز غم سر آیو

ز دل بیرون کنم جون را به صد شوق

همین واجم که جایش دلبر آیو

شعر استاد شجریان

راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد

شعری بخوان که با آن رطل گران توان زد

شد رهزن سلامت زلف تو وین عجب نیست

گر راهزن تو باشی صد کاروان توان زد

بر آستان جانان گر سر توان نهادن

گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد

درویش را نباشد برگ سرای سلطان

ماییم و کهنه دلقی کاتش در آن توان زد

قد خمیده ما سهلت نماید اما

بر چشم دشمنان تیر از این کمان توان زد

متن شعرهای محمدرضا شجریان

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی

دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی

چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو؟

ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی

زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت

صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی

آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست

عالمی دیگر بباید ساخت و ز نو آدمی

اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست

رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی غمی

در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست

ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق

کاندر این طوفان نماید هفت دریا شبنمی

متن اشعار محمدرضا شجریان

دلا از دست تنهایی به جونم

ز آه و ناله خود در فغونم

شوان تار از درد جدایی

کره فریاد مغز استخونم

عزیزون از غم و درد جدایی

به چشمونم نمونده روشنایی

گرفتارم به دام غربت و درد

نه یار و همدمی نه آشنایی

فلک کی بشنوه آه و فغونم

به هر گردش زنه آتش به جونم

یک عمری بگذرونم با غم و درد

به کام دل نگرده آسمونم

نمی دونم دلم دیوونه کیست

اسیر نرگس مستونه کیست

نمی دونم دل سرگشته ما(مو)

کجا می گردد و در خونه کیست

نصیب کس نَوی درد دل مو

که بسیارِ غم بی حاصل مو

کسی بو از غم و دردم خبر دار

که داره مشکلی چون مشکل مو

دلی دیرم که بهبودش نمی بو

نصیحت می کرم سودش نمی بو

به بادش می نهم نِش می بره باد

بر آتش می نهم دودش نمی بو

بود درد مو و درمونم از دوست

بود وصل مو و هجرونم از دوست

اگه قصابم از تن واکِره پوست

جدا هرگز نگرده جونم از دوست

مو آن آزرده یِ بی خانمونم

مو آن محنت نصیب سخت جونم

مو آن سرگشته خارم در بیابون

که هر بادی وزه پیشش دِوونم

به صحرا بنگرم صحرا ته وینم

به دریا بنگرم دریا ته وینم

به هر جا بنگرم کوه و در و دشت

نشان از قامت رعنا ته وینم

مو که افسرده حالُم چون ننالُم ؟

شکسته پر و بالُم چون ننالم ؟

همه گویند فلانی ناله کم کن

ته آیی در خیالُم چون ننالم ؟

به آهی گنبد خضر را بسوجُم

فلک را جمله سر تا پا بسوجم

بسوجم ار نه کارم را بساجی

چه فرمایی بساجی یا بسوجم

غم عشقت بیابون پرورم کرد

هوای بخت بی بال و پرم کرد

به مو گفتی صبوری کن صبوری

صبوری طُرفه خاکی بر سرم کرد

محمدرضا شجریان اشعار مولانا

در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی

خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی

دل که آیینه صافی است غباری دارد

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان

ورنه پروانه ندارد به سخن پروایی

کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست

گشته هر گوشه چشم از غم دل دریایی

زین دایره مینا خونین جگرم می ده

تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی

متن اشعار شجریان محمدرضا شجریان

یاری اندر کس نمی بینیم یاران را چه شد

دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست

خون چکید از شاخ گل ابر بهاران را چه شد

کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی

حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد

لعلی از کان محبت برنیامد سالهاست

تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد

شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار

مهربانی کی سر آمد شهر یاران را چه شد

صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست

عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد

گوی توفیق و کرامت در میان افکنده اند

کس به میدان درنمی آید سواران را چه شد

زهره سازی خوش نمی سازد مگر عودش بسوخت

کس ندارد ذوق مستی می گساران را چه شد

حافظ اسرار الهی کس نمی داند خموش

از که می پرسی که دور روزگاران را چه شد

اشعار استاد محمدرضا شجریان

روز وصل دوستداران یاد باد

یاد باد آن روزگاران یاد باد

کامم از تلخی غم چون زهر گشت

بانگ نوش شادخواران یاد باد

گرچه یاران فارغند از یاد من

از من ایشان را هزاران یاد باد

مبتلا گشتم در این بند وبلا

کوشش آن حقگذاران یاد باد

گرچه صد رود است از چشمم روان

زنده رود باغ کاران یاد باد

اشعار مولانا+محمدرضا شجریان

آنکه هلاک من

آنکه هلاک من همی خواهد و من سلامتش

هر چه کند به شاهدی کس نکند ملامتش

باغ تفرج است و بس ، میوه نمی دهد به کس

جز به نظر نمی رسد سیب درخت قامتش

کاش که در قیامتش بار دگر بدیدمی

کانچه گناه او بود من بکشم غرامتش

محمد رضا شجریان شعر مولانا

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش

بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش

ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال

مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش

رند عالم سوز را با مصلحت بینی چکار

کار ملکست آنچه تدبیر و تامل بایدش

تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست

راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

با چنین زلف و رخش بادا نظر بازی حرام

هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش

نازها زان نرگس مستانه اش باد کشید

این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش

ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند

دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش

کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود

عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش

اشعار محمدرضا شجریان

بیشتر بخوانید :

شعر در مورد آمدن پاییز

شعر در مورد رجب

شعر در مورد آیات قرآن

شعر در مورد بدشانسی

شعر در مورد بدعهدی

  • سنگچول عزیزی

اشعار محسن انشایی

دوشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۴۰ ق.ظ

اشعار محسن انشایی

اشعار محسن انشایی ،شعر محسن انشایی،شعرهای محسن انشایی،محسن انشایی شعر نو،شعر از محسن انشایی،شعر محسن انشایی،شعرهای محسن انشایی،محسن انشایی شعر نو،شعر از محسن انشایی،اشعار محسن انشایی

اشعار محسن انشایی

در این مطلب از سایت جسارت بهترین اشعار محسن انشایی را در بخش اس ام اس شعر برای شما تهیه کرده ایم .امیدواریم مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد

زل بزن ! بعد تماشای خودت اشک نریز

گریه کن جای همه ، جای خودت اشک نریز

پای شعر همه با بغض مدارا کردی

لا اقل پای غزلهای خودت اشک نریز

دوست دارم کنارتان باشم

لحظه ای همجوارتان باشم

دائم الاشتیاقتان بودم!

دائم الانتظارتان باشم؟

شعر محسن انشایی

نقاشی ات کردم میان برکه ای خالی

گردن کشیدی بر تنم از هر چه قو قوتر

بین من و تو ماجرای عشق از آن روز

وارونه شد، تو شیر تر… من بچه آهو تر

تهدید کردی: “عشق کلی درد سر دارد

مردی که عاشق می شود حتما جگر دار…”

حالا ازین اوضاع حافظ هم خبر دارد

من آبرو دارم، حیا کن! بی هیاهوتر!

با هر نگاهم می شنیدی: دوستت دارم

یا پشت آهم می شنیدی: دوستت دارم

در شعرها هم می شنیدی: دوستت دارم

پیدا نخواهی کرد دستانی از این رو تر

هر بار گفتی: “مرگ”، گفتم چشم می میرم

هر بار گفتی:”عشق”، گفتم از تو می گیرم

“باران” طلب کردی و من در حال تبخیرم

دیگر چه میخواهی؟ بگو! گردن ازین موتر؟

من راضی ام، حتی به این از عشق سر خوردن

باشد، برو! اما نه با رفتن، نه با مردن

تسلیم تابوتی چرا؟ برخیز، کاری کن

گردن کشی کن بازهم از هر چه قو، قوتر

خواب مرا از ابتدا با گریه می دیدی

تا انتها خواب مرا با گریه می دیدی

سنگ تو را میشورم و تعبیر خواهد شد

یک مرد در رویای تو، با چشم و زانو، تر…

شعر از محسن انشایی

تنها شدن را دوست دارم؛ غار داری؟

جایی برای خلوت بسیار، داری؟

جایی برای خلسه و خوابیدن روح

جایی برای کشتن تکرار داری؟

درها نمی فهمند دنبال چه هستم

در حد زندان، تا ابد، دیوار داری؟

امشب تصور کن “اناالحق” حرف ما بود

جایی برای نصب دوتا دار داری؟

امضا نخواهم کرد آدم بودنم را

مهری برای اینهمه انکار داری؟

بالا و پایین می پرم، تو هاج و واجی

در آستینت طاقت یک مار داری؟

اصلا ولش کن هر چه گفتم را.. ولش کن

اصلا ولش کن شعر را، سیگار داری؟

اشعار محسن انشایی

می روم بلکه تحمل به خوش فکر کند

از سرت می پرم، الکل به خودش فکر کند

تو که در حال صعودی بگذاری بد نیست

آیه ای قبل تنزل به خودش فکر کند

….

“فکر بلبل همه آن بود که گل شد یارش”!

حال بگذار که بلبل به خودش فکر کند

آمدم بگذری از من به سلامت بروی

وقت آن ست کمی پل، به خودش فکر کند

محسن انشایی شعر نو

این آخرین باره که مینویسم

این اولین باره که می خونی

این اولین باره که می فهمی

تو تک تک شعرام، مهمونی

این آخرین باره که شعرم رو

دارم برای باد می خونم

میخوام که دنیا پر بشه از تو

نیستی، به خوبی هات مدیونم

یک عمر جنگیدم که برگردی

اشک از چشای باورم اومد

ترسیده بودم بی تو تنها شم

از هرچی ترسیدم سرم اومد

باشه! جهنّم سهم من! برگرد!

بی عشق تو آسیب می بینم

من چشمهای برزخی دارم

چون دکمه ها تو سیب می بینم!

رفتی و حالا شهر می فهمه

دنیای ما جای قشنگی نیست

مهتاب کم کم منزوی میشه

بو برده این پایین پلنگی نیست!

با اینکه رفتی و پر از دردم

حرفم همونه، بر نمی گردم

یک بار گفتم دوستت دارم

یک عمر اما…

ثابتش کردم

اشعار محسن انشایی

خواب دیدم؛ می روی، ای کاش چشمم کور بود

کاش کابوسی که دیدم از حقیقت دور بود

شیشه های عینکم را پاک کن قبل از سفر

یا که نه… برگرد و با خود چشم هایم را ببر

شیشه ی چشم کسی، مانند چشمم مات نیست

قانعم کردی که دنیا جای احساسات… نیست

شعرهای محسن انشایی

خاطراتت دلیل بیداری

از سرم دست بر نمیداری

“عشق باید تصادفی باشد”

اعتقادات جالبی داری

عشق زیباست گرچه… اما تو

من و یک انتخاب: تو یا تو

-به تصادف هنوز معتقدی؟-

جاذبه کشف میشود با تو

هر شب از روی تخت افتادم

از نگاهت چه سخت افتادم

تو کجای مسیر خسته شدی؟

از کدامین درخت افتادم؟

نکند باز بی خبر بروی

خواب باشم، به سمت در بروی

نکند قصه را تمام کنی

قید من را نزن… اگر بروی؛

شعر قبل از شروع می میرد

بنده ای در رکوع می میرد

-شب یلدا اسیر موهایت!-

برنگردی، طلوع می میرد

قلب من بی اجازه می افتد

پشت پایت جنازه می افتد

زیر پایت زمین که می لرزد

اتفاقات… تازه… می افتد؛

اتفاقات این غزل ربطی

به تصادف نداشت، بانوجان

چه کسی را عزیز میبینی؟

شهر یوسف نداشت بانو جان؟

بر مدارت مگر نچرخیدم؟

نه شنیدم، نه غیر تو دیدم

در سماعت چگونه رقصیدم؟

دامنم پف نداشت بانو جان؟!

فکر کردی که با تو بد بودم

ته این قصه را بلد بودم!

آنچه افتادنی ست از چشمت

که تعارف نداشت، بانو جان!

سیر کردی مرا به الطافت

مانده ام، پس کجاست انصافت؟

من که افتاده بودم از چشمت،

صورتم تف نداشت، بانو جان

رفتی و بی ستاره ام کردی

نه… نخواندی و پاره ام کردی

عشق من یک اتاق خالی بود

نخریدی! اجاره ام کردی

شعر از محسن انشایی

بانو اجازه هست غمم را رها کنم؟

دردِ تمامِ بی کسی ات را دوا کنم؟

یک گریه بغض را بکشانم به دغدغه

یا با تمام خنده ی تو جا به جا کنم؟

بانو اجازه هست دوباره سرودنت؟

دل دادن و دوباره کمی دل ربودنت؟

حالا که چشم های درون شسته می شود

بانو! دوباره چشم بدوزم به بودنت؟

بانو اجازه هست تورا نقش دل کنم؟

با تو، تمام خاطره ها را خجل کنم؟

برخیزم و به سردیِ شبهای انتظار

بر شانه ات تمام خودم را شنل کنم؟

بانو اجازه هست بخندم کنار تو؟

بانو! بگو، شکوفه کنم در بهار تو؟

بر روی ریل بودن تو شعر دل شوم

این ساک…

این بلیط…

و این هم

قطارِ تو…

محسن انشایی شعر نو

یعقوب! انتظار چرا؟ فکر کن کمی…

یوسف بدون چاه به جایی نمی رسد

وقتی کسی نمی شنود بی نتیجه است

حالا تو هی بخواه! به جایی نمی رسد

شعرهای محسن انشایی

محکوم به شعر و بی‌خیالی باشی

یک جملۀ تا ابد سوالی باشی

با قهر بگویی که: ببین! من رفتم

اما نروی، همین حوالی باشی

ناممکنیِ رفتن او را بچشی

دنبال دلیل احتمالی باشی

سی‌سال، تمامِ باورت پر نشود

سی‌سالِ تمام، جای خالی باشی

با این همه شعر، پیش او درگیرِ

بیماریِ لاعلاج لالی باشی

او عشقم و عمرم و عزیزم باشد

آن وقت خودت جنابِ عالی باشی

وابستۀ دختری کویری بشوی

سخت است اگر خودت شمالی باشی

اشعار محسن انشایی 

بیشتر بخوانید :

شعر در مورد اخم

شعر در مورد ادعا

شعر در مورد اسلام

شعر در مورد اعدام

شعر در مورد آهن

  • سنگچول عزیزی